پیشرانه- پس از افزایش ۳۰ درصدی قیمت محصولات ۲ خودروساز بزرگ هجمههای زیادی علیه آنان شکلگرفته است. این موضوع ابهاماتی را با خود به همراه آورده است که آیا واقعاً این انتقادها منطقی است؟ آیا فرار از مسئولیت نیست و آیا نتیجهای هم دارد؟ طی سالهای اخیر صنعت خودروسازی کشور بهجایی رسیده است که هر […]
پیشرانه- پس از افزایش ۳۰ درصدی قیمت محصولات ۲ خودروساز بزرگ هجمههای زیادی علیه آنان شکلگرفته است. این موضوع ابهاماتی را با خود به همراه آورده است که آیا واقعاً این انتقادها منطقی است؟ آیا فرار از مسئولیت نیست و آیا نتیجهای هم دارد؟
طی سالهای اخیر صنعت خودروسازی کشور بهجایی رسیده است که هر کس به خود اجازه انتقاد از آن را میدهد.
جایگاه، سمت و مسئولیت و نهاد یا سازمان هم اهمیتی ندارد. در این مدت بارها و بارها شاهد انواع اظهارنظرها درزمینهٔ های مختلف نیز بودهایم. برخی معتقد هستند که با بستن کارخانههای تولید خودرو و در دست گرفتن واردات خودرو میتوانند نهتنها آمار تصادفات را کاهش داده بلکه میتوانند حقوق و دستمزد کارگران ۲ خودروساز بزرگ را هم پرداخت کنند.
بعضی دیگر نسبت به عدم واردات خودروهای دستدوم معترض هستند و بهنوعی انجام نشدن آن را به انحصار خودروسازان و قطعه سازان نسبت میدهند.
البته برای بعضیها نیز انتقاد به این صنعت و زیر سؤال بردن خودروسازان با توجه به حساسیتهای جامعه به سکوی پرتاب و فرصتی برای دیده شدن بدل شده است.
در این میان اما هیچیک از این انتقادها ثمری نداشته است و همچنان خودروسازی کشور تحت نظارت دولت اداره میشود.
اداره این صنعت با تصمیماتی که توسط حاکمیت اقتصادی اتخاذشده، نتیجهای جز ویرانی زیرساختهای آن نداشته است.
تحمیل ۷۰۰ همت بدهی و زیان انباشته با شکاف ۵۰۰ هزار میلیارد تومانی بازار نتیجه این نوع تصمیمات و اصرارهای بیدلیل و خارج از چارچوب فعالیتهای اقتصادی است.
اما در کمال تعجب کمتر کسی به این موضوع پرداخته و راهکاری برای برونرفت از وضعیت فعلی در نظر گرفته نشده است.
این در حالی است که زیربنای تمام مشکلات امروز را باید در دولتی بودن این صنعت و غلبه نگاه سیاسی بر اقتصاد جستوجو کرد؛ اما در کمال تعجب بیشتر افرادی که این در قالب منتقد به انتقاد از این صنعت میپردازند، فقط روی خروجی محصول تمرکز دارند.
البته خودروسازی کشور با توجه به آنچه تولید میکنند چندان ظرفیت دفاع ندارد. ولی آیا تا به امروز این منتقدان توانستهاند به این سؤال جواب بدهند؛ با توجه به ناکارآمدی قیمتگذاری دستوری و مدیریت دولتی چرا همچنان این ۲ خودروساز دولتی هستند؟ چرا راهی برای خروج حاکمیت اقتصادی در نظر گرفته نمیشود؟ آیا با این انتقادها فقط قصدشان انحراف افکار عمومی است؟ آیا تمام ارکان نظام در به وجود آمدن وضعیت امروز دخیل نیستند؟ درنهایت اینکه این حجم از انتقاد آیا نتیجهای داشته است؟ ثمرهاش چیست؟ اگر هم بدون نتیجه بوده است باید دید که منتقدان چه هدف و برنامههایی را از این اقدام داشته و پیش میبرند؟
نظر شما چیست؟